صدای قدسی اشراق،
با عطر صلوات درآمیخته است.
تولد گلهای محمدی، رویشی از مهتاب را
سر باغچه لحظه ها ریخته است.
زمین، حق دارد در خود نگنجد
از این بشارت حجیم.
مژده امروز، چونان چشمه ای از امید،
در همه جا جاری است.
کاخهای هراس، به خاکستر شومی خویش نشسته اند.
لرزه بر طاقت طاق کسرا افتاده است.
آتشکده فارس، مرده ای بیش نیست؛
مقابل خورشید لایزال حجاز.
نسیم بهاری، لابه لای درختان اندیشه
وزیدن گرفته است.
قلم، با طرز دیگری از عشق روبه رو شده است.
سلام است و جلوه های سپید در زمین، ترنم رونق گرفته است.
صدای شادی و صلوات، به موازات خرد شدن بتهای جاهلی، شنیده میشود.
نیکخویی و پارسایی،
به زوایای مختلف زندگی کشیده میشود.
تکرارهای هوس آلود مشرکان، درهم شکسته میشود.
عمری بود که رنج های بشر از بیهودگی زندگی، از شماره گذشته بود.
سالها زور و جهل، بندگان را در کام خویش فرو میکشید.
امروز اما، روز رهایی از یوغ تاریکی شبهای یلدا است.
برخیزیم؛ ما نیز با نقل و صلوات، به استقبال امروز برویم!